( بنام تو اي ارام جان )
چشمي دارم همه پر از ديدنه دوست
با ديده مرا خوش است چون دوست در اوست
از ديده و دوست فرق كردن نتوان
يا اوست درون ديده يا ديده خوده اوست
جسمم همه اشك گشت و چشمم بگريست
در عشق تو بي جسم همي بايد زيست
از من اثري نماند اين عشق ز چيست
چون من همه معشوق شدم عاشق كيست
از واقعه اي ترا خبر خواهم كرد
وان را به دو حرف مختصر خواهم كرد
با عشق تو در خاك نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاك بر خواهم داشت
عزت زياد ..... سر فراز باشيد